اکسولوتل( Axolotl ) مخلوق کوچک و ناشناخته که محبوبیت زیادی بعنوان یک حیوان خانگی دارد. این حیوان به “ماهی راه رونده مکزیکی” مشهور است، اکسولوتل همانند قورباغه و وزغ واقعا دوزیست است. معمولا تولید مثل دوزیستان با تولید تخم و تبدیل تخم به لارو و بعد بالغ شدن همراه است درحالی که اکسولوتل در تمامی عمرش لارو باقی میماند و اگر رشد کند بالغ نمی شود. اکسولوتل خویشاوندی نزدیکی با سمندر مکزیکی دارد، سمندر در جزیره زندگی میکند اما اکسولوتل کاملا وابسته به آب می باشد. هر دو آنها دارای شش میباشند اما تنفس اصلی آنها بیشتر از آبشش است که در طول بدن و در میان پوستشان قرار دارد. اکسولوتل فقط هر دو یا سه روز یکبار نیاز به غذا دارد. غذای آنها تشکیل شده از بچه قورباغه(لارو قورباغه)، حشره نرم، کرم و ماهیان کوچک همچنین گوشت خام چرخ کرده را نیز میتوانند بخورند.
آکواریومی که شامل اکسولوتل باشد باید حداقل 15 تا 20 سانتیمتر عمق و بین 14 تا 20 درجه سانتیگراد دما داشته باشد. هیچ ماهی دیگری نباید در آکواریوم باشد چون ازطرف اکسولوتل مورد حمله قرار گرفته، خورده یا زخمی میشود، همچنین اگر تعداد زیادی اکسولوتل در تانک باشد حتما با هم درگیر میشوند.
خوش شانس! اگر شما یک اکسولوتل دارید که پایش را از دست داده است نگران نباشید چون دوباره پایش رشد میکند!
اکسولوتل در ترمیم اعضاء بدنش در بین مخلوقات معروف است، آنها میتوانند قسمتهای آسیب دیده بدنشان را احیا کنند یا در صورت قطع شدن آن اعضاء دوباره آنرا اضافه کنند. دم، پوست و هر عضو عمده بدنشان مثل قلب، جکر و کلیه قابل ترمیم یا اضافه شدن است.
اکسولوتل بیشتر طوسی و قهوه ای است ولی به رنگهای طلایی آلبینو (طلایی شفاف) ، سفید شفاف، سیاه شفاف و خالدار نیز یافت می شود.
اکسولوتل میتواند بین 20 تا 40 سانتیمتر رشد کرده همچنین بین 10 تا 15 سال عمر کند.
Username: EAV-25831345 Password :n63turuxbh Username: EAV-25831342 Password :72avnd7t4s Password :vmtv8bachd Password :dmr3pxfupf Password :j6xbuv6cd4 Password :vpj6fp477n
Username: EAV-25831350
Username: EAV-25827172
Username: EAV-25827173
Username: EAV-25830551
گفتم به مسلمان که دلت از چه غمین است
گفتا که برادر غم من خود غم دین است
دین بود که ما را به جهان عز و علی داد
آواز وی امروز ز غربت به طنین است
دوباره فایل ورد را باز میکنم و انشای خود را آغاز میکنم. البته بر همگان واضح و مبرهن است که فصل زمستان فصل خیلی خوبی است و به نظر ما این فصل یکی از چهار فصل خوب سال می باشد، ما زمستان را به چند دلیل خیلی دوست داریم که مهمترین دلیلش هم این است که شب بخاری را آتش کنیم و همه دروش جمع بشیم و بگیم و بخندیم. البته اگر از بعد کارشناسی هم به این فصل نگاه کنیم میتوانیم فواید دیگری هم ببینیم! و چون گاردمان بگفته خودش یکی از کارشناسان خبره در امر زمستان میباشد! ما نیز اطلاعاتمان در مورد این فصل زیاد است! برفهایی که در زمستان میبارند به چند دسته تقسیم شده اند که ما با استفاده از اطلاعات گاردمان آگاهی زیادی نسبت به آن داریم! گاردمان به وقت بارش برف با یک پاروی خیلی خوب میرود و برفهای خانه های مردم را پارو میکند و از این راه پول خوبی بدست می آورد و به همین خاطر است که برف را خوب میشناسد و میتواند حسابی برایمان در مورد نوع برف صحبتهای کارشناسی کند و همچنین بخاطر آب خراب قلعه نو برفها را جمع کند تا بتواند یک مقدار آب شیرین چمع کند و به گفته خودش چای چرسکی با چوب نیم تر دم کند البته زمستان مشکلاتی هم دارد که مهمترینش سردی هوا می باشد که که رفت و آمد در هوای منفی 10 درجه زیر صفر با پای پیاده و کفشهای تر به دفتر و خانه، در این شرایط هم انسان باید به فکر راه چاره باشد با تمام اینها فصل زمستان فصلی است که باید قدرش را دانست.
.
دیروز جای شما خالی رفته بودیم به اصطلاح عام چکر....
وسط زمستان و ای چه هوای گرم
بی تو زمستان گرمی باز به آن پارک رفتم
فکر نکن هوا سرد است ...................... شما پرش کنید!
یاد لیلیه بخیر دیشب تا صبح خواب لیلیه را میدیدم چون آخر هفته بود و فکر میکردم مهدی طهماسی با سروصدا داخل میشه و اول میره سراغ سید حکیم و بعدش سروصدا از هر طرف بلند میشه، جواد: او بچه تو از خانه بیرون کده؟ امده موره ده خو نمیلی.
بو علی: هه هه هه بچش میای زورخو ره دزمو مالوم مونی؟
نادز: آخ آخ نکو بچش ماره خو بیلو!
هه هه هه
خلاصه یادش بخیر هم روزهای خوبی بود و هم روزهای بدی!
یه دختر
کوری تو این دنیای نامرد زندگی میکرد .این دختره یه دوست پسری داشت که عاشقه اون
بود.دختره همیشه می گفت اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم همیشه با اون می موندم یه
روز یکی پیدا شد که به اون دختر چشماشو بده. وقتی که دختره بینا شد دید که دوست
پسرش کوره. بهش گفت من دیگه تو رو نمی خوام برو. پسره با ناراحتی رفت و یه لبخند
تلخ بهش زد و گفت :مراقب چشمای من باش، اینم عکس پسره هه هه هه ......
**************************
پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو... گفتم به خاطر هیچ کس پرسید : پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست داد بزنم به خاطر دل تو... گفتم بخاطر هیچ چیز پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست.