-
خیانت
شنبه 20 خردادماه سال 1391 12:06
خیانت کرد و رفت یک روز از اینجا خیانت دیده و برگشته حالا میگه میخواد بمونه تا همیشه میخواد تنها سوار رویاهام شه نمیدونه که قلبم سیره از اون نمیتونه باشه ، دیگه یه مجنون تموم خاطرات را من سزوندم نموند پای قرار من هم نموندم دلم حالا دیگه آزاده از عشق دیگه بیزارم و بیزار از این عشق
-
پشت صحنه دنیای ما
یکشنبه 26 دیماه سال 1389 11:07
توی پشت صحنه ای دنیای ما خوبی و بدی میمونه یادگار زندگی برای ما یه خاطره است از تمام قصه های روزگار
-
زندگی ...
شنبه 25 دیماه سال 1389 16:09
زندگی با همه وسعت خویش مسلک ساکت غم خوردن نیست حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست اضطراب و هوس و دیدن و نادیدن نیست زندگی خوردن و خوابیدن نیست زندگی جنبش و جاری شدن است زندگی کوشش و راهی شدن است از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا می داند
-
ژاله اصفهانی
شنبه 4 دیماه سال 1389 16:57
شاد بودن هنر است شاد کردن هنری والاتر گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد زندگی صحنه ی یکتای هنرمندیِ ماست هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
-
هر کس به طریقی دل ما...
دوشنبه 21 تیرماه سال 1389 11:28
هرکس به طریقی دل ما میشکند ****** ما هم به طریقی دلشان میشکنیم ------------------------ مرد به خدا میگوید: چرا زن را زیبا آفریدی؟ خداوند میگوید: بخاطر اینکه تو دوستش داشته باشی دوباره میپرسد که چرا ناقص العقله؟ خدا هم در جواب میگه؟ بخاط اینکه تو را دوست داشته باشد؟!!
-
دوست معمولی و حقیقی
پنجشنبه 10 تیرماه سال 1389 11:29
دوست معمولی هیچگاه نمیتواند گریه تورا ببیند. دوست واقعی شانه هایش از گریه تو تر خواهد بود. دوست معمولی اسم کوچک والدین تو را نمیداند. دوست واقعی شاید تلفن آنها را جایی نوشته باشد. دوست معمولی یک جعبه شکلات برای مهمانی تو میآورد. دوست واقعی زودتر به کمک تو می آید و تا دیر وقت برای تمیز کردن میماند. دوست معمولی از دیر...
-
روز مادر مبارک
دوشنبه 24 خردادماه سال 1389 12:14
مادرم روزت مبارک امیدوارم شاد و موفق باشی
-
به یاد قدیما
شنبه 15 خردادماه سال 1389 16:41
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA یاد عهدی که شدم صید تو صیاد بخیر سر وکارم ز چمن با قفس افتاد بخیر یاد ایام جوانی و غزل خوانی و عشق که صبا مژده وصل تو به من داد بخیر یاد آن قصر بلندی که به صد خون جگر من بنا کردم و کندی تو ز بنیاد بخیر
-
شعر
دوشنبه 23 فروردینماه سال 1389 11:53
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 اصلا چرا دروغ، همین پیش پای تو گفتم که یک غزل بنویسم برای تو احساس می کنم که کمی پیرتر شدم احساس می کنم که شدم مبتلای تو برگرد و هر چقدر دلت خواست بد بگو دل می دهم دوباره به طعم صدای تو از قول من بگو به دلت نرم تر شود بی فایده ست این همه دوری ، فدای تو ! دریای من !...
-
مصاحبه با خدا!
سهشنبه 17 فروردینماه سال 1389 11:51
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 خدا از من پرسید: دوست داری با من مصاحبه کنی؟ پاسخ دادم: اگر شما وقت داشته باشید . خدا لبخندی زد و پاسخ داد: زمان من ابدیت است، چه سؤالاتی در ذهن داری که دوست داری از من بپرسی؟ من سؤال کردم: چه چیزی درآدمها شما را بیشتر متعجب می کند؟ خدا جواب داد : - اینکه از دوران...
-
جالب ترین ماهی دنیا
چهارشنبه 28 بهمنماه سال 1388 14:10
اکسولوتل ( Axolotl ) مخلوق کوچک و ناشناخته که محبوبیت زیادی بعنوان یک حیوان خانگی دارد. این حیوان به “ماهی راه رونده مکزیکی” مشهور است، اکسولوتل همانند قورباغه و وزغ واقعا دوزیست است. معمولا تولید مثل دوزیستان با تولید تخم و تبدیل تخم به لارو و بعد بالغ شدن همراه است درحالی که اکسولوتل در تمامی عمرش لارو باقی میماند و...
-
جدید ترین یوزر نیم و پسورد روزانه آنتی ویروس NOd 32
چهارشنبه 28 بهمنماه سال 1388 12:13
Username: EAV-25831345 Password :n63turuxbh Username: EAV-25831342 Password :72avnd7t4s Username: EAV-25831350 Password :vmtv8bachd Username: EAV-25827172 Password :dmr3pxfupf Username: EAV-25827173 Password :j6xbuv6cd4 Username: EAV-25830551 Password :vpj6fp477n
-
شعری از شهید اسماعیل بلخی
پنجشنبه 22 بهمنماه سال 1388 11:27
گفتم به مسلمان که دلت از چه غمین است گفتا که برادر غم من خود غم دین است دین بود که ما را به جهان عز و علی داد آواز وی امروز ز غربت به طنین است قرآن ز چه شد آلۀ اغراض سیاسی گفتار جراید همگی شاهد این است در عصر اتم همت ما جنگ مذاهب شد کهنۀ دنیا بر ما رسم نوین است گه تکیۀ ما سوی شمال است و گهی غرب آخر نه مگر ملجۀ ما دین...
-
فصل زمستان
چهارشنبه 21 بهمنماه سال 1388 15:37
دوباره فایل ورد را باز میکنم و انشای خود را آغاز میکنم. البته بر همگان واضح و مبرهن است که فصل زمستان فصل خیلی خوبی است و به نظر ما این فصل یکی از چهار فصل خوب سال می باشد، ما زمستان را به چند دلیل خیلی دوست داریم که مهمترین دلیلش هم این است که شب بخاری را آتش کنیم و همه دروش جمع بشیم و بگیم و بخندیم. البته اگر از بعد...
-
عکسهای یادگاری در شهر قلعه نو
شنبه 17 بهمنماه سال 1388 09:29
دیروز جای شما خالی رفته بودیم به اصطلاح عام چکر.... وسط زمستان و ای چه هوای گرم بی تو زمستان گرمی باز به آن پارک رفتم فکر نکن هوا سرد است ...................... شما پرش کنید!
-
یاد لیلیه بخیر
چهارشنبه 14 بهمنماه سال 1388 08:54
یاد لیلیه بخیر دیشب تا صبح خواب لیلیه را میدیدم چون آخر هفته بود و فکر میکردم مهدی طهماسی با سروصدا داخل میشه و اول میره سراغ سید حکیم و بعدش سروصدا از هر طرف بلند میشه، جواد: او بچه تو از خانه بیرون کده؟ امده موره ده خو نمیلی. بو علی: هه هه هه بچش میای زورخو ره دزمو مالوم مونی؟ نادز: آخ آخ نکو بچش ماره خو بیلو! هه هه...
-
حکایت
دوشنبه 12 بهمنماه سال 1388 16:09
یه دختر کوری تو این دنیای نامرد زندگی میکرد .این دختره یه دوست پسری داشت که عاشقه اون بود.دختره همیشه می گفت اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم همیشه با اون می موندم یه روز یکی پیدا شد که به اون دختر چشماشو بده. وقتی که دختره بینا شد دید که دوست پسرش کوره. بهش گفت من دیگه تو رو نمی خوام برو. پسره با ناراحتی رفت و یه...
-
زیباترین قلب...
چهارشنبه 30 دیماه سال 1388 14:24
روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می کرد که زیبا ترین قلب را درتمام آن منطقه دارد . جمعیت زیاد جمع شدند. قلب او کاملاً سالم بود و هیچ خدشهای بر آن وارد نشده بود و همه تصدیق کردند که قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون دیدهاند. مرد جوان با کمال افتخار با صدایی بلند به تعریف قلب خود پرداخت . ناگهان...
-
عشق و ازدواج
چهارشنبه 30 دیماه سال 1388 14:20
شاگردی از استادش پرسید: عشق چست؟ استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاوراما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.استاد پرسید:چه آوردی؟ و شاگرد با حسرت جواب داد:هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر...
-
داستان پیر مرد
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 10:16
یک پیرمرد بازنشسته، خانه جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو هفته اول همه چیز به خوبی و در آرامش پیش می رفت تا این که مدرسه ها باز شد. در اولین روز مدرسه، پس از تعطیلی کلاسها سه تا پسربچه در خیابان راه افتادند و در حالی که بلند بلند با هم حرف می زدند، هر چیزی که در خیابان افتاده بود را شوت می کردند و سروصداى...
-
امیدهای سبز
یکشنبه 20 دیماه سال 1388 10:09
چگونه باورت کنم کلاغ روزهای سرد؟ ! دروغ تا به کی منم سوار قله های درد دوام درد تا به کی ؟ زوال عشق تا کجا؟ سقوط می کنی صنم بدست مردهای مرد سقوط می کنی صنم بدست مردهای مرد دوباره بوی کهنگی ، دوباره خون دوباره خشم صدا صدای بی صدا دوباره آیه های زرد دوباره هاله های نور !!! در اوج بی عدالتی !!! ببین سکوت بره ها چگونه باز...
-
داستانی عبرت آموز در مورد خرافات
سهشنبه 17 آذرماه سال 1388 14:53
روزی پسر بچه ای نزد شیوانا آمد و گفت: مادرم قصد دارد برای راضی ساختن خدای معبد و به خاطر محبتی که به کاهن معبد دارد. خواهر کوچکم را قربانی کند. لطفا خواهر بیگناهم را نجات دهید . شیوانا سراسیمه به سراغ زن رفت و با حیرت دید که زن دست و پای دختر خردسالش را بسته و در مقابل در معبد قصد دارد با چاقو سر دختر را ببرد. جمعیت...
-
بازسازی مجدد دنیا
سهشنبه 17 آذرماه سال 1388 14:41
پدر در حال مطالعه روزنامه بوداما پسر کوچکش دست از مزاحمت وشیطنت بر نمیداشت. پدر خسته ازاین ماجرا یک ورق کاغذ را جدا کردکه نقشه دنیا بر روی ان دیده میشد ان را به چند قسمت جدا کرد و تحویل پسر بچه داد حالا کاری برای انجام دادن داری من به تو یه نقشه دنیارا تحویل دادم می خواهم تو ان را همان طوری که بوده به هم بچسبانی پدر...
-
دوباره بوی زمستان آمد
یکشنبه 15 آذرماه سال 1388 11:12
به این روزها که صبح وقت از خواب بلند میشوم همه جا را یخک زده و تقریبا سفید کرده، هوا کاملا سرد شده یادم از زمستان 1386 آمد که برای 20 روز هرات رفته بودم چون من آنوقت کابل بودم هوا آنقدر سرد بود که نمیشد از نزدیک بخاری و یا کسانیکه کرسی گذاشته بودند بیرون شد. امروزم که به انترنت جستجو میکردم مطلبی در باره زمستان 1386...
-
انسانها بی تفنگ انسان ترند
شنبه 14 آذرماه سال 1388 16:51
به نقل از عباس معروفی در وبلاگ خلوت انس «می دانید؟ زبان تنها سلاح انسان برای اثبات انسانیت است. زبان، قراردادی است برای برقراری نسبیت ها؛ به همین خاطر هیچ کس نمی تواند تکلیف را روشن کند. ما ناچاریم حرف بزنیم و بشنویم، چرا که تفنگ فقط می گوید اما نمی شنود. و آدم ها بی تفنگ آدم ترند…»
-
انسان و پرنده کوچک
شنبه 14 آذرماه سال 1388 16:20
پرنده بر شانه های انسان نشست. انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت: اما من درخت نیستم تو نمیتوانی روی شانه های من آشیانه بسازی. پرنده گفت: من فرق درخت ها و آدم ها را خوب میدانم. اما گاهی پرنده ها و آدمها را اشتباه میگیرم. انسان خندید و به نظرش این خنده دارترین اشتباه ممکن بود.پرنده گفت: راستی چرا پر زدن را کنار گذاشتی؟...
-
یه جمله برای عاشقا
شنبه 14 آذرماه سال 1388 16:11
برای عشق تمنا کن ولی خار نشو. برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده . برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو. برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه. برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن . برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر . برای عشق وصال کن ولی فرار نکن . برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن . برای عشق...
-
بازم دوبیتی
دوشنبه 12 مردادماه سال 1388 15:31
رفیقان یک به یک در خاک رفتند بسا شاد و بسا غمناک رفتند چو باید عاقبت رفتن از این دشت خوشا آنان که چون گل باک رفتند -----------------------------------------------------
-
دو بیتی
دوشنبه 12 مردادماه سال 1388 15:28
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را بجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را ---------------------------------------------------- -------------
-
زندگی
دوشنبه 25 خردادماه سال 1388 12:00
زندگی را از نخست برای من بد ترجمه کرده اند ، زندگی را یکی مرگ تدریجی نام نهاد ، یکی بدبختی مطلق معنی کرد ، یکی درد درمان ناپذیرش خواند ، و سرانجام یکی رسید و گفت : زندگی به تنهایی ناقص است تا عشق نباشد ، زندگی تفسیر نمی شود . (احمد شاملو)