خاطره ها

آه نکش زحمت بکش شد شد نشد نشد.

خاطره ها

آه نکش زحمت بکش شد شد نشد نشد.

شعر

اصلا چرا دروغ، همین پیش پای تو

 

گفتم که یک غزل بنویسم برای تو

 

احساس می کنم که کمی پیرتر شدم

 

احساس می کنم که شدم مبتلای تو

 

برگرد و هر چقدر  دلت خواست بد بگو

 

دل می دهم دوباره به طعم صدای تو

 

از قول من بگو به دلت   نرم تر شود

 

بی فایده ست این همه دوری ، فدای تو!

 

دریای من ! به ابر سپـردم بیـاورد :

 

یک آسمان ،  بهانه ی باران برای تو

 

ناقابل است ، بیشتر از این نداشتم

 

رخصت بده نفس بکشم در هوای تو

نظرات 1 + ارسال نظر
متولد بهار یکشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:05 ب.ظ http://motevaledbahar.blogfa.com

آسمان رحمی کن٬دل بارانی تو شیشه نازک احساس مرا میشکند٬برگها می پرسند این کدامین غزل است که تو را عاشق مجنون کردست؟تو ولی میباری ٬شیشه نازک احساس مرا می کوبی.آسمان رحم نکردی برمن
سلام .شعر قشنگی بود.ممنون که به وبم سر زدی.موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد