خاطره ها

آه نکش زحمت بکش شد شد نشد نشد.

خاطره ها

آه نکش زحمت بکش شد شد نشد نشد.

زندگی ...

زندگی با همه وسعت خویش مسلک ساکت غم خوردن نیست
حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست
اضطراب و هوس و دیدن و نادیدن نیست
زندگی خوردن و خوابیدن نیست
زندگی جنبش و جاری شدن است
زندگی کوشش و راهی شدن است
از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا می داند


روز مادر مبارک

مادرم روزت مبارک

امیدوارم شاد و موفق باشی


http://s1.picofile.com/chaikhana/Pictures/%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1.jpg

یاد لیلیه بخیر

یاد لیلیه بخیر دیشب تا صبح خواب لیلیه را میدیدم چون آخر هفته بود و فکر میکردم مهدی طهماسی با سروصدا داخل میشه و اول میره سراغ سید حکیم و بعدش سروصدا از هر طرف بلند میشه، جواد: او بچه تو از خانه بیرون کده؟ امده موره ده خو نمیلی.

بو علی: هه هه هه بچش میای زورخو ره دزمو مالوم مونی؟

نادز: آخ آخ نکو بچش ماره خو بیلو!

هه هه هه 

خلاصه یادش بخیر هم روزهای خوبی بود و هم روزهای بدی!


دلتنگی


حکایت

یه دختر کوری تو این دنیای نامرد زندگی میکرد .این دختره یه دوست پسری داشت که عاشقه اون بود.دختره همیشه می گفت اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم همیشه با اون می موندم یه روز یکی پیدا شد که به اون دختر چشماشو بده. وقتی که دختره بینا شد دید که دوست پسرش کوره. بهش گفت من دیگه تو رو نمی خوام برو. پسره با ناراحتی رفت و یه لبخند تلخ بهش زد و گفت :مراقب چشمای من باش، اینم عکس پسره هه هه هه ......


**************************  

  

 پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو... گفتم به خاطر هیچ کس پرسید : پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست داد بزنم به خاطر دل تو... گفتم بخاطر هیچ چیز پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست.


دوباره بوی زمستان آمد

به این روزها که صبح وقت از خواب بلند میشوم همه جا را یخک زده و تقریبا سفید کرده، هوا کاملا سرد شده یادم از زمستان 1386 آمد که برای 20 روز هرات رفته بودم چون من آنوقت کابل بودم هوا آنقدر سرد بود که نمیشد از نزدیک بخاری و یا کسانیکه کرسی گذاشته بودند بیرون شد.

امروزم که به انترنت جستجو میکردم مطلبی در باره زمستان 1386 هرات دیدم که هوا تقریبا منفی 27 درجه رسیده بوده حالا که فکر میکنم هوا واقعا سرد شده بوده خوب خدا ره شکر که او زمستان سرد بخیر گذشت خوب دوستان زمستان امسال خدا کنه بخیر بگذره مخصوصا برای کسانیکه از خانه و فامیلشان دورتر زندگی میکنند.

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفتسرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است


ادامه مطلب ...

سخنرانی دانشگاه هاوانا سال 1962

مبارزه پیروز ما دو نتیجه به همراه داشت ؛ اول بیدار کردن ملتهای ؛ آمریکا که دیدند انقلاب انجام شدنی است و چگونگی انجام یک انقلاب را لمس کردند . دیدند که چطور تمام راهها بسته نبود و دیدند که نباید ساکت ماند و ضربه های استعمار گران را مرتباً تحمل کرد . دیدند که راه آنطور که بعضی از رهبران حزب ها ی در حال مبارزه موقت با حکومتهای مستبد و امپریالیزم در کشورهای مختلف فکر می کردند طولانی نیست .

و همزمان چشمان امپریالیزم را باز کردیم  . امپریالیزم هم شروع به آماده کردن خود کرد؛ تا کوباهای جدید که می توانستد شکل بگیرد را در خون بغلطاند . "جان کندی " قبل از مرگش گفته بود کوباهای جدید در این قاره به رسمیت شناخته نخواهند شد . جانشینان او نیز همین حرفها را تکرار کردند . که البته اینان گرگهای یک گله هستند فکر کردن به اینکه چرا آنها فلسفه ی متفاوتی ندارند کاری بیهوده است! و علاوه بر این حرفها نیت خود را برای جامه ی عمل پوشانیدن به آن نشان داده اند

به این حرفها نه تنها در آمریکا ف بلکه در تمام کشور هایی که مبارزه در آنها شکل گرفته و در حال گسترش است جامه ی عمل پوشانیده اند . آنها همچنان سعی کردند مردم الجزایر و بولیوی را قتل عام کنند و امروز سعی در قتل عام مردم ویتنام دارند و این مردم هر روز پیروزی بیشتری را بر امپریالیزم تحمیل می کنند .و تعداد بی شمار قربانیان ویتنامی که به وسیله ی امپریالیزم قتل عام می شوند را با گرفتن خون سربازان امپریالیزم جبران می کنند و این مبارزه تا پیروزی ادامه خواهد داشت . این مبارزه حتی قبل از مبارزات ما در شمال شکل گرفت این مبارزه قبل از اینکه انقلاب ما پیروز مندانه به هاوانا (پایتخت کوبا) برسد تثبیت شده بود . ولی هنوز باید مبارزه را ادامه دهند . لائوس ، آفریقاو دیگر ملتهایی که این راه را به اقبال کم یا زیاد در پیش گرفته اند هم این وضعیت را دارند . گینه پرتغال در حال پیروز شدن در مبارزاتش می باشد. ولی امروز شاید از همه ی این موارد محسوس تر و دردناک تر خاطره کنگو و لومومبا باشد . اکنون در این کنگو که این همه از ما دور و در عین حال نزدیک است تاریخی وجود دارد که باید آنرا بشناسیم و تجربه ای که باید به کار ما بیاید و از آن استفاده کنیم . چندی پیش چتربازان بلژیکی به شهر SANTLEYVILLE حمله کردند ، تعداد بیشماری از شهروندان را قتل عام کردند . مجسمه ی پاتریس لومومبا را پائین کشیدند و مجسمه این رئیس جمهور سابق کنگو را منفجر کردند . این موضوع دو پیام برای ما دارد ؛ اول توحش امپریالیستی ، توحشی که نه مرز مشخصی دارد و نه به کشور خاص وابسته است . کوره های آدم سوزی هیتلر وحشیانه بودند ، چتربازان بلژیکی وحشی هستند و امپریالیستهای فرانسوی در الجزایر وحشی بودند . چرا که این طبیعت امپریالیزم است که انسان را وحشی می کند . طبیعتی که انسان را تبدیل به موجودی وحشی و تشنه به خون می کند تا آنجا که حتی حاضر است قتل عام کند . یا حتی آخرین تصویر یک انقلابی را ، یک طرفدار رژیمی که قبلاً زیر چکمه های آنان فرو پاشیده و یا به خاطر آزادیش جنگیده باشد را ویران می کند . ولی مجسمه نابود شده ی لومومبا که فردا ساخته خواهد شد . و همچنین سرگذشت این شهید انقلاب جهانی این موضوع را به خاطر ما می آورد ؛ که تحت هیچ شرایطی نمی توان به امپریالیزم اعتماد کرد ، حتی یک ذره . تحت پرچم سازمان ملل پاتریس لومومبا را به قتل رساندند و این همان سازمان مللی است که آمریکایی ها می خواستند برای بازرسی به کشور ما بفرستند ؛ همین سازمان ملل

آلبوم عکسهای یادگاری

 


Find more photos like this on Afghans Network for Afghanan
 

 سلام عزیزان  

میروم از کوچه های یاد تو
چون شکستن های قلبم بی صدا
می روم تا پای تشیع دلم
میروم تا بگذرم زان خنده ها